حنانه شیرین مامان و بابا
خیلی وقت بود که نتونسته بودیم برای حنانه خانم بنویسیم ! البته درگیری آماده شدن برای سال جدید از یه طرف و یه کوچولو تنبلی مامان و بابا از طرف دیگه باعث شد نتونیم خاطرات این مدت رو برای گلمون ثبت کنیم از برنامه شب چهارشنبه سوری خونه آقاجون و عزیز جون گرفته تا سال نو و دید و بازدیدهای نوروزی و سیزده بدر و رفتن عروسی تو شهرستان گرفته تا رفتن ماموریت عمو روح اله و عمه اینا به مشهد تا همین امروز که با عزیز بیرون بودیم و کلی خوش گذشت ... ( البته سال گذشته شروع و پایان خوبی برای ما نداشت ! چون هم اوایل بهار حنانه خانم مریض شد و بیمارستان بود هم آخرین روزای سال گذشته که به خاطر تب شدید بیمارستان گلمون بستری بود ... ) اینم بگیم این روزا حن...
نویسنده :
مامانی و بابایی
22:04